تصنیف دشتی با صدای کورس سرهنگ زاده
چه بی تابم چه خاموشم
می افتاده از نوشم
بود یادت هم آغوشم
طنینی غم فزا پیچد هنوز آهسته در گوشم
که می گفتی شبی با من مکن هرگز فراموشم
مکن هرگز فراموشم
دیگر چرا ای آشنا بردی تو از خاطر مرا
اکنون که بینی آتشم
پا تا بسر سر تا به پا
ای خدا تا کی باشدم همه شب دل در آتش تب
سینه آتش سوزان
در غمش یک دم همچو من بنشان
جا ده در دامن
آتشین دل و جان
همچو شمع فروزان
چه بی تابم چه خاموشم
می افتاده از نوشم
بود یادت هم آغوشم
طنینی غم فزا پیچد هنوز آهسته در گوشم
که می گفتی شبی با من مکن هرگز فراموشم
مکن هرگز فراموشم
چه بی تابم چه خاموشم
می افتاده از نوشم
بود یادت هم آغوشم
طنینی غم فزا پیچد هنوز آهسته در گوشم
که می گفتی شبی با من مکن هرگز فراموشم
مکن هرگز فراموشم
دیگر چرا ای آشنا بردی تو از خاطر مرا
اکنون که بینی آتشم
پا تا بسر سر تا به پا
ای خدا تا کی باشدم همه شب دل در آتش تب
سینه آتش سوزان
در غمش یک دم همچو من بنشان
جا ده در دامن
آتشین دل و جان
همچو شمع فروزان
چه بی تابم چه خاموشم
می افتاده از نوشم
بود یادت هم آغوشم
طنینی غم فزا پیچد هنوز آهسته در گوشم
که می گفتی شبی با من مکن هرگز فراموشم
مکن هرگز فراموشم
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
5:44
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان