تصنیف هایی در فضای موسیقی دستگاهی
نوازنده ی سنتور : محمدجواد ضرابیان
نوازنده ی تار و دوتار : شهریار فریوسفی
نوازنده ی نی : بهروز الوندی پور
نوازنده ی تنبک : کامبیز گنجه ای
نوازنده ی کمانچه : سینا جهان آبادی
نوازنده ی عود : شهرام غلامی
نوازنده ی سنتور و دایره و دهل : همایون شجریان
نوازنده ی دمام و دهلک و ضرب : کوروش بزرگ پور
نوازنده ی فلوت : ناصر رحیمی
نوازنده ی ویولون : هادی آرزم
نوازنده ی سنتور : محمدجواد ضرابیان
نوازنده ی تار و دوتار : شهریار فریوسفی
نوازنده ی نی : بهروز الوندی پور
نوازنده ی تنبک : کامبیز گنجه ای
نوازنده ی کمانچه : سینا جهان آبادی
نوازنده ی عود : شهرام غلامی
نوازنده ی سنتور و دایره و دهل : همایون شجریان
نوازنده ی دمام و دهلک و ضرب : کوروش بزرگ پور
نوازنده ی فلوت : ناصر رحیمی
نوازنده ی ویولون : هادی آرزم
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
5:33رفتی و از پس پرده ی اشك محو رخساره ی آتشم من گرچه سوزد دل از آتش رشك با همه ناخوشی ها خوشم من عشق بی گریه شوری ندارد شمع افسرده ، نوری ندارد رفتی از كلبه ی من به صحرا لب فروبسته از گفت و گویی بوی گل بودی و بوی گل را باد هردم كشاند به سویی امشب ای گل به كوی كه رفتی دامن افشان به سوی كه رفتی در دل تنگ من ، آتش افروخت عشق آتش فروزی كه دارم ناگهان همچو گل خواهدم سوخت آتش سینه سوزی كه دارم سوزد از تاب غم پیكر من تا چه سازد به خاكستر من رهی معیری
-
8:42می شنوم می شنوم آشناست موسیقی چشم تو در گوش من موج نگاه تو هم آواز ناز ریخت چو مهتاب در آغوش من می شنوم در نگه گرم توست گم شدگان بانگ بهشت امید این همه گشتم من و دل خواه من در نگه گرم تو می آرمید موسیقی چشم تو گویاتر است از لب پرناله و آواز من وه كه تو هم گر بتوانی شنید زین نگه نغمه سرا راز من هوشنگ ابتهاج
-
5:50من نه خود می روم ، او مرا می كشد كاه سرگشته را كهربا می كشد چون گریبان ز چنگش رها می كنم دامنم را به بر ، از قفا می كشد دست و پا می زنم می رباید سرم سر رها می كنم دست و پا می كشد سایه ی او شدم چون گریزم از او در پی اش می روم تا كجا می كشد هوشنگ ابتهاج
-
7:51من كیستم تا هر زمان پیش نظر بینم تو را گاهی گذر كن سوی من تا در گذر بینم تو را افتاده بر خاك درم خوش آن كه آیی بر سرم تو زیر پا بینی و من ، بالای سر بینم تو را یك بار بینم روی تو ، دل را چه سان تسكین دهم تسكین نیابد جان من صد بار اگر بینم تو را صد بار آیم سوی تو تا آشنا گردی به من هر بار از بار دگر از بار دگر بیگانه تر بینم تو را من كیستم تا هر زمان پیش نظر بینم تو را هلالی جغتایی
-
8:29آه ای طبیب دل من درمان بیماری ام كن در پای تو رفتم از دست فكر پرستاری ام كن در دام عشقت اسیرم خون می خورم تا بمیرم گر فرصتی مانده باقی ای مهربان یاری ام كن ای هم چو آتش فروزان پا تا سرم را بسوزان دود از وجودم بر آرد در آسمان جاری ام كن در جام نوشم چه كردی با عقل و هوشم چه كردی خواهی ز مستی نمیرم تدبیر هشیاری ام كن ای هم چو آتش فروزان پا تا سرم را بسوزان دود از وجودم بر آرد در آسمان جاری ام كن سیمین بهبهانی
-
6:07امید من ، دلم بی تو ندارد آرام خوشا آرد نسیم گل ز كویت پیغام هم دردی ، هم درمان هم وصلی هم هجران جانا جانا خداوندا دل شیدا ندارد سامان غم تلخ شب هجران ندارد پایان هم دردی ، هم درمان هم وصلی هم هجران جانا جانا یارب خسته ام مرغ بال و پر بسته ام خسته از بلا را دریاب آه از این دلم از جهان چه شد حاصلم دل شكسته ها را دریاب تا كی سوزم ز تب ها تا كی نالم به شب ها تا كی سوزم تا كی سازم یارب خسته ام ، مرغ بال و پر بسته ام خسته از بلا را دریاب آه از این دلم از جهان چه شد حاصلم دل شكسته ها را دریاب تا كی سوزم ز تب ها تا كی نالم به شب ها تا كی سوزم تا كی سازم در سینه موجی از غم دارم عشقت را از عالم كم دارم چون شمعی لرزانم بی تابم من بی تو چون نقشی بر آبم تا از تو جان یابم دریابم دریابم دریابم جوادی
-
6:50گل من بهار من امید و قرار من كجایی نگار من ، كجایی نشینم به راه تو به شوق نگاه تو كه یك شب چو ماه نو در آیی ای صنم دل مرا رها مكن خدا را بیش از این به جان من جفا مكن تو یارا عشق من امید من تمام هستی من من تو ام مرا ز خود جدا مكن نگارا گل من بهار من امید و قرار من كجایی نگار من ، كجایی نشینم به راه تو ، به شوق نگاه تو كه یك شب چو ماه نو در آیی خداوندا چرا دنیا به كام دل من نمی گردد نمی دانم شب تارم چرا صبح روشن نمی گردد خوشا روزی كه باز آیی امید جانم بهار آید رسد ای جان به سر خزانم تو راز نهانم نمی دانی غمم را ز چشمم نمی خوانی همیشه به عشقت وفادارم اگرچه كنارم نمی مانی گل من بهار من امید و قرار من كجایی نگار من ، كجایی نشینم به راه تو به شوق نگاه تو پ كه یك شب چو ماه نو ، در آیی جوادی
-
6:29روی گشاده ای صنم طاقت خلق می بری چون پس پرده می روی ، پرده ی صبر می دری آینه را تو داده ای پرتو روی خویشتن آینه را تو داده ای پرتو روی خویشتن ورنه چه زهره داشتی در نظرت برابری نسخه ی چشم و ابرویت ، پیش نگار گر برم گویم این چنین بكش ، صورت قوس مشتری چون تو درخت دلنشان ، تازه بهار و گل فشان حیف بود كه سایه ای بر سر ما نگستری من نه مخیرم كه چشم ، از تو به خویشتن كنم گر تو نظر به ما كنی ، گر نكنی مخیری پند حكیم بیش از این بر من اثر نمی كند كیست كه بر كند یكی زمزمه ی قلندری سعدی
کاربر مهمان