تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی
شب طی شد و خنده زد به چمن ، صبح بهارا
عید آمد و زنده شد دل من از دل به یادا
مطرب به اقبال حضرت گل ، ساز طرب زد
لب تشنه ام ساقیا تو مرا آهی به لب زد
آه ای سبا از دیار سحر تا جانب ما سحر کن
عطر پیامی ز دشت و دمن نذر این رهگذر کن
در فصل گل هرکجا بزنی ، از صفا بی اثر نیست
جز نقش امید و برق صفا طرح و نقش دگر نیست
آمد بهار و گل دمید و سبزه سر زد
رز از فراز شاخه گلبانگ سحر زد
این صبح روشنگر چو از خاور بر آمد
در خرمن بیداد و تاریکی شرر زد
ای صبح روشن دل بر تو بستن
ز شور تو شادم ز شوق تو مستم
همه شوق از آنم که نور از تو دارم
من این بال مجد و سرور از تو دارم
شب طی شد و خنده زد به چمن ، صبح بهارا
عید آمد و زنده شد دل من از دل به یادا
مطرب به اقبال حضرت گل ، ساز طرب زد
لب تشنه ام ساقیا تو مرا آهی به لب زد
آه ای سبا از دیار سحر تا جانب ما سحر کن
عطر پیامی ز دشت و دمن نذر این رهگذر کن
در فصل گل هرکجا بزنی ، از صفا بی اثر نیست
جز نقش امید و برق صفا طرح و نقش دگر نیست
آمد بهار و گل دمید و سبزه سر زد
رز از فراز شاخه گلبانگ سحر زد
این صبح روشنگر چو از خاور بر آمد
در خرمن بیداد و تاریکی شرر زد
ای صبح روشن دل بر تو بستن
ز شور تو شادم ز شوق تو مستم
همه شوق از آنم که نور از تو دارم
من این بال مجد و سرور از تو دارم
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
5:01
-
5:01بی كلام تصنیف
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه