مرثیه ی عاشورایی
ساربان ساران همسفر زینب
بهر دل زینب آهسته ران آهسته را ن
مانده به دشت بلا سبت نبی بی کفن
خفته به دریای خون، بی سر و صد پاره تن
گرچه اسیرم اسیر، تاملی در سفر
تا به دم قتلگاه نوحه کنم خون جگر
مرغ صبور دلم گرم نوای حسین
زینبم و صبر من، صبر و رضای حسین
چون گل پرپر شده، بی سر و سامان حسین
ناله کنم در وداع، در غم آن نور عین
عقده ی دل واکنم در سفر سوختن
با تن صد چاک او، سخن بگویم سخن
ساربان ساران همسفر زینب
بهر دل زینب آهسته ران آهسته را ن
مانده به دشت بلا سبت نبی بی کفن
خفته به دریای خون، بی سر و صد پاره تن
گرچه اسیرم اسیر، تاملی در سفر
تا به دم قتلگاه نوحه کنم خون جگر
مرغ صبور دلم گرم نوای حسین
زینبم و صبر من، صبر و رضای حسین
چون گل پرپر شده، بی سر و سامان حسین
ناله کنم در وداع، در غم آن نور عین
عقده ی دل واکنم در سفر سوختن
با تن صد چاک او، سخن بگویم سخن
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه