آلبوم موسیقی سنتی/ تلفیقی
«علی قمصری» آهنگساز و نوازنده تار و دیوان
«محمد معتمدی» خواننده
«کامران منتظری» ویولون
«آتنا اشتیاقی» ویولنسل
«میثم مروستی» ویولا
«علی جعفری پویان» ویولون
«پدرام فریوسفی» سازهای کوبه ای
«علی قمصری» آهنگساز و نوازنده تار و دیوان
«محمد معتمدی» خواننده
«کامران منتظری» ویولون
«آتنا اشتیاقی» ویولنسل
«میثم مروستی» ویولا
«علی جعفری پویان» ویولون
«پدرام فریوسفی» سازهای کوبه ای
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
۳:۲۴
-
۱۴:۳۴هوای روی تو دارم ، نمی گذارندم مگر به كوی تو این ابرها ببارندم مرا كه مست توام این خمار خواهد كشت نگاه كن كه به دست كه میسپارندم؟ مگر در این شب دیر انتظار عاشق كُش به وعده های وصال تو زنده دارند سَری به سینه فرو برده ام مگر روزی چو گنج گم شده زین كنج غم برآرندم كدام مست، می از خون سایه خواهدكرد كه همچو خوشه ی انگور می فشارندم (هوشنگ ابتهاج)
-
۶:۲۰نقش او در دل چه زیبا مینشست سنگدل آیینهی ما را شكست آینه صد پاره شد در پای دوست باز در هر پاره عكس روی اوست آینه در عشقبازی صادق است آینه یك دل نه صد دل عاشق است سال ها ایینه بی تصویر ماند آه كاین بی روشنایی دیر ماند روزگارش چهره پوشید از غبار تا چه ماند از غبار روزگار اینه درعشق بازی صادق است اینه یك دل نه ، صد دل عاشق است آه ای ایینه این روز تو نیست پشت این صبح دروغین تیرگی ست ای غریب افتاده ی برگشته روز كار دارد با تو این هجران هنوز آه ، ای ایینه جان ایینه جان نیست از خواب تو خوش تر در جهان اینه درعشق بازی صادق است اینه یك دل نه ، صد دل عاشق است (هوشنگ ابتهاج)
-
۹:۲۳بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست آه بی تاب شدن، عادت كم حوصله هاست همچو عكس رخ مهتاب كه افتاده در آب در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد بال وقتی قفس پرزدن چلچله هاست بی تو هر لحظه مرا بیم فروریختن است مثل شهری كه به روی گسل زلزله هاست باز می پرسمت از مساله ی دوری و عشق و سكوت تو جواب همه ی مساله هاست! "فاضل نظری"
-
۷:۱۵در گوشه ای از آسمان ابری شبیه سایه ی من بود ابری كه شاید مثل من آماده ی فریاد كردن بود من رهسپار قله و او راهی دره، تلاقی مان پای اجاقی كه هنوزش آتشی از پیش بر تن بود بنشین! نشستم، گپ زدیم، ام نه از حرفی كه با ما بود او نیز مثل من زبانش در بیان درد، الكن بود او منتظر تا من بگویم -گفتنی های مگویم را- من منتظر تا او بگوید، وقت اما، وقت رفتن بود گفتم كه لب وا می كنم- با خویشتن گفتم- ولی بعضی با دستهای آشنا، در من بكار قفل بستن بود او خیره بر من، من به او خیره، اجاق نیمه جان دیگر گرمایش از تن رفته و خاكسترش در حال مردن بود (محمد علی بهمنی)
-
۹:۵۱سفر بهانه ی دیدار و آشنایی ماست از این به بعد سفر مقصد نهایی ماست در ابروان من و گیسوان تو گرهی ست گمان مبر كه زمانِ گره گشایی ماست خراب تر ز من و بهتر از تو بسیار است همین بهانه ی آغازِ بی وفایی ماست زمانه غیر زبان قفس نمی داند بمان كه پر نزدن حیله ی رهایی ماست به روز وصل چه دلبسته ای؟ كه مثل دو خط به هم رسیدن ما نقطه ی جدایی ماست (فاضل نظری)
-
۱:۵۶
-
۵:۴۱می چرخد این تسبیح و دستی هیچ پیدا نیست پشت سر هم دانه ها یك ریز می آیند یك دانه روشن... دیگری تاریك ریز و درشت دانه ها در رشته ای باریك نه می توانی رشته را دیدن نه دست را در كار گردیدن... می چرخد این تسبیح و عمر ما پایان پذیرد عاقبت اما... " اما " رها كن... جای " اما " نیست می چرخد این تسبیح و دستی هیچ پیدا نیست (شفیعی كدكنی)
-
۱۰:۲۷آنك بیباده كند جان مرا مست كجاست و آنك بیرون كند از جان و دلم دست كجاست و آنك سوگند خورم جز به سر او نخورم و آنك سوگند من و توبهام اشكست كجاست چه نزدیك است جان تو به جانم كه هر چیزی كه اندیشی بدانم از این نزدیكتر دارم نشانی بیا نزدیك و بنگر در نشانم به درویشی بیا اندر میانه مكن شوخی مگو كاندر میانم میان خانهات همچون ستونم ز بامت سرفرو چون ناودانم منم همراز تو در حشر و در نشر نه چون یاران دنیا میزبانم (مولوی)
کاربر مهمان
کاربر مهمان