تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی
چرا ای دل خاموشی از چه رو می پوشی؟ امیدی ز شوق و صفا
چرا نای جانسوزت ساز عشق آموزت رفته ز شور و نوا
تا عشق آموز جان بودی ، قبله ی گلرخان بودی
ای دل خسته غیر از من با همه مهربان بودی
دگر آن عشق پنهان سوزد کو آه جان سوزد کو ، آن غم ها کو
چه شد آن پیمان یاری بستن با یاران بنشستن آن رویا کو ؟
تا عشق آموز جان بودی قبله ی گلرخان بودی
ای دل خسته غیر از من ، با همه مهربان بودی
خفته ای در سینه اکنون چو عقده ی جان کاهی
بی نصیبم ز عشق و مستی مگر تو سنگ دل داری ؟
دلا بیا دیگر ز خاموشی بگذر نوای عشقی سر کن
وجود من از نو ز عشق جانسوزی بسوز و خاکستر کن
چرا ای دل خاموشی از چه رو می پوشی؟ امیدی ز شوق و صفا
چرا نای جانسوزت ساز عشق آموزت رفته ز شور و نوا
تا عشق آموز جان بودی ، قبله ی گلرخان بودی
ای دل خسته غیر از من با همه مهربان بودی
دگر آن عشق پنهان سوزد کو آه جان سوزد کو ، آن غم ها کو
چه شد آن پیمان یاری بستن با یاران بنشستن آن رویا کو ؟
تا عشق آموز جان بودی قبله ی گلرخان بودی
ای دل خسته غیر از من ، با همه مهربان بودی
خفته ای در سینه اکنون چو عقده ی جان کاهی
بی نصیبم ز عشق و مستی مگر تو سنگ دل داری ؟
دلا بیا دیگر ز خاموشی بگذر نوای عشقی سر کن
وجود من از نو ز عشق جانسوزی بسوز و خاکستر کن
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه