مرثیه ساخته هادی آرزم اجرای 30/5/1370
ای که پیچیده شبی در دل این کوچه صدایت
یک جهان پنجره بیدار شد از بانگ رسایت
تا قیامت همه جا محشر کبرای تو برپاست
ای شب تار عدم شام غریبان عزایت
عطش و آتش و تنهایی و شمشیر و شهادت
خبری مختصر از خاطره ی کرب و بلایت
همرهانت صفی از آینه بودند و خوش آن روز
که درخشید خدا در همه ی آینه هایت
کاش بودیم و سر و دیده و دستی چو اباالفضل
می فشاندیم سبکتر ز کفی آب به پایت
از فراسوی ازل تا ابد حلق بریده
می رود دایره در دایره پژواک صدایت
تا قیامت همه جا محشر کبرای تو برپاست
ای شب تار عدم شام غریبان عزایت
ای که پیچیده شبی در دل این کوچه صدایت
یک جهان پنجره بیدار شد از بانگ رسایت
تا قیامت همه جا محشر کبرای تو برپاست
ای شب تار عدم شام غریبان عزایت
عطش و آتش و تنهایی و شمشیر و شهادت
خبری مختصر از خاطره ی کرب و بلایت
همرهانت صفی از آینه بودند و خوش آن روز
که درخشید خدا در همه ی آینه هایت
کاش بودیم و سر و دیده و دستی چو اباالفضل
می فشاندیم سبکتر ز کفی آب به پایت
از فراسوی ازل تا ابد حلق بریده
می رود دایره در دایره پژواک صدایت
تا قیامت همه جا محشر کبرای تو برپاست
ای شب تار عدم شام غریبان عزایت
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
6:13
-
6:13
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه