تصنیف افشاری ساخته حسن یوسف زمانی اجرای 9/9/1367
مردم و زنده تر شدم مردن عاشقانه ای
رو به کرانه رفته ام تا سر بی کرانه ای
واله من و هوای تو می بردم به رای تو
راه مرا نمی زنند آب و هوای دانه ای
نورم و بال و پر همه هستی ام از سفر همه
نه سر آشیانه ای نه غم آب و دانه ای
سبزم و سبز جوهری ریشه ام از خزان بری
سروم و سرو بارور تازه ام از ترانه ای
بار گران بال من شد سبب ملال من
تا که به شاخ سبز تو بسته ام آشیانه ای
نام هزار و یک مبر نامه ی این و آن مدر
ای گم آشکار من اسم شبی نشانه ای
دانش دل کنی طلب رو سوی چین زلف شب
داده به دست روز ما تا بدمد بهانه ای
تا چه گره گشایدت خانه و خان که بایدت
لولی من نمی کشد دوش تو بار خانه ای
مردم و زنده تر شدم مردن عاشقانه ای
رو به کرانه رفته ام تا سر بی کرانه ای
واله من و هوای تو می بردم به رای تو
راه مرا نمی زنند آب و هوای دانه ای
نورم و بال و پر همه هستی ام از سفر همه
نه سر آشیانه ای نه غم آب و دانه ای
سبزم و سبز جوهری ریشه ام از خزان بری
سروم و سرو بارور تازه ام از ترانه ای
بار گران بال من شد سبب ملال من
تا که به شاخ سبز تو بسته ام آشیانه ای
نام هزار و یک مبر نامه ی این و آن مدر
ای گم آشکار من اسم شبی نشانه ای
دانش دل کنی طلب رو سوی چین زلف شب
داده به دست روز ما تا بدمد بهانه ای
تا چه گره گشایدت خانه و خان که بایدت
لولی من نمی کشد دوش تو بار خانه ای
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان