تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی
خدایا ببین غرق در اشک و آهم
غریقی نشسته به موج نگاهم
ببین در دل شب نشان از تو جویم
هوای تو دارم سخن از تو گویم
تو این جان عاشق به من دادهای
دلی چون شقایق بمن دادهای
بیادت همه شب دل من خدایا
درین سینه ی خسته چون نی بنالم
نیستان جـانم به بانگ جرس ها
بخون خفته اکنون که تا کی بنالم
خدایا من این بار سنـگین غم را
به عشق تو بر دوش جان می گذارم
من آن مرغ سرگشته ی شب نوازم
که در باغ هستی نوای تو دارم
من آن مرغ سرگشته ی شب نوازم
که در باغ هستی نوای تو دارم
تو این جان عاشق به من دادی
دلی چون شقــایق بمن دادی
بیادت همه شب دل من خدایا
درین سینه ی خسته چون نی بنالم
نیستان جانم به بانگ جرس ها
بخون خفته اکنون که تا کی بنالم
سحر خنده کرد و سپیده دمید
مرا رهنمون شد به نور امید
تو این جان عاشق به من دادهای
دلی چون شقایق بمن دادهای
خدایا ببین غرق در اشک و آهم
غریقی نشسته به موج نگاهم
ببین در دل شب نشان از تو جویم
هوای تو دارم سخن از تو گویم
تو این جان عاشق به من دادهای
دلی چون شقایق بمن دادهای
بیادت همه شب دل من خدایا
درین سینه ی خسته چون نی بنالم
نیستان جـانم به بانگ جرس ها
بخون خفته اکنون که تا کی بنالم
خدایا من این بار سنـگین غم را
به عشق تو بر دوش جان می گذارم
من آن مرغ سرگشته ی شب نوازم
که در باغ هستی نوای تو دارم
من آن مرغ سرگشته ی شب نوازم
که در باغ هستی نوای تو دارم
تو این جان عاشق به من دادی
دلی چون شقــایق بمن دادی
بیادت همه شب دل من خدایا
درین سینه ی خسته چون نی بنالم
نیستان جانم به بانگ جرس ها
بخون خفته اکنون که تا کی بنالم
سحر خنده کرد و سپیده دمید
مرا رهنمون شد به نور امید
تو این جان عاشق به من دادهای
دلی چون شقایق بمن دادهای
کاربر مهمان