ترانه با صدای مجتبی کبیری
نشون زخم پاییز مونده روی تن تو
نمیره از یاد باد از خود گذشتن تو
ای که روندی خزونو اما خودت تکیدی
تا شمعو روشن کنیم، شعله شعله چکیدی
تویی یه سرو خسته که شاخه هات شکسته
روشونه هات نشسته زخمی که سر نبسته
تو ناله ی نهفته بغضی که ناشکفته
اونکه درد دلاشو جز با خدا نگفته
چه شبهایی که بودی مانند یک سپیدار
برای خواب گلها شب تا سپیده بیدار
حالا با این همه درد لب بسته ی سکوتی
شب تا سحر بیداری آهسته در قنوتی
نشون زخم پاییز مونده روی تن تو
نمیره از یاد باد از خود گذشتن تو
ای که روندی خزونو اما خودت تکیدی
تا شمعو روشن کنیم، شعله شعله چکیدی
تویی یه سرو خسته که شاخه هات شکسته
روشونه هات نشسته زخمی که سر نبسته
تو ناله ی نهفته بغضی که ناشکفته
اونکه درد دلاشو جز با خدا نگفته
چه شبهایی که بودی مانند یک سپیدار
برای خواب گلها شب تا سپیده بیدار
حالا با این همه درد لب بسته ی سکوتی
شب تا سحر بیداری آهسته در قنوتی
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه