تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی
بیسبب ماندم به رهت
بر امید هر نگهت
سوزم از داغ گنهت
کو وفایی در هوایی کز ستمت خیزد
تا کجا دل از جفای عشق تو بگریزد
سر بنهم دل ندهی رام وفایم نشوی
دست بشوی از اینهمه آزارم
من که ز ناز تو چشم بیمارم
شوق تو را دارم تشنه ی دیدارم
بر من مسکین نگارا رحم دیگر کن
جز تو در سر باوری ناید تو باور کن
نای تنهایی ندارم تاب رسوایی ندارم
با دلم سر کن با دلم سر کن
بیسبب ماندم به رهت
بر امید هر نگهت
سوزم از داغ گنهت
کو وفایی در هوایی کز ستمت خیزد
تا کجا دل از جفای عشق تو بگریزد
سر بنهم دل ندهی رام وفایم نشوی
دست بشوی از اینهمه آزارم
من که ز ناز تو چشم بیمارم
شوق تو را دارم تشنه ی دیدارم
بر من مسکین نگارا رحم دیگر کن
جز تو در سر باوری ناید تو باور کن
نای تنهایی ندارم تاب رسوایی ندارم
با دلم سر کن با دلم سر کن
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه