موسیقی دستگاهی
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
۵:۱۶من اينجا تا نفس باقيست ميمانم من از اينجا چه ميخواهم نميدانم من اينجا ريشه در خاكم من اينجا عاشق اين خاك از آلودگي پاكم تو را از نيمه ره برگشتن ياران تو را تزوير غمخواران ز پا افكند من اينجا باز در اين دشت خشك تشنه مي رانم من اينجا روزي آخر از دل اين خاك با دست تهي گل بر مي افشانم (فريدون مشيري)
-
۴:۱۲
-
۳:۱۹
-
۵:۰۳تا انتهاي مبهم آهم نمي رسي افسوس هرگز به طعنه هاي نگاهم نمي رسي افسوس چشمت غروب خسته يك آسمان مغبوط است هرگز به روشنايي شب ماهم نمي رسي افسوس انگار واژه ها همه طعم كنايه داشت وقتي كه قصه ها همه بوي گلايه داشت وقتي كه زخم من ميان مرهم تو داد مي كشيد در چشم تو سكوت وسوسه فرياد مي كشيد اينك منم كه از تحمل ماندن گريخته مرداب هر چه مانده به دريا نريخته (افشين يداللهي)
-
۳:۱۶
-
۹:۲۲آنقدر به زندان جنون نعره كشيديم تا دام شكستيم و از اين بند رهيديم آنقدر شكستيم در آيينهي اوهام تا در شب حيراني خود خانه گزيديم يك عمر چو خاكستر پيغام دل خويش با باد دويديم و به جايي نرسيديم تقدير به گمراهي ما راه گشوده ست اشكيم كه از چشم نظر تنگ چكيديم (مهدي ستايشگر)
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه