آوازی در دستگاه شور با صدای محمدعلی قدمی
فروغ مهر نگر در ستاره های سرشک
که روشن است دل عاشق از صفای سرشک
گهر شناس ز قدر گهر بُوَد آگاه
به غیر دیده ی ما خود مباد جای سرشک
به چشم اهل محبت ز روشنی نرسد
ستارگان فروزان به قطره های سرشک
ز اشک دلشدگان تا به ما رود از دست
که چشم ماست بدین درد آشنای سرشک
بیا و بر سر مهر آ تا ببینی باز
مرا ز شوق شکر خند دلگشای سرشک
به چشم کم منگر اختران اشکم را
که سیر اشک کند خسته دل به پای سرشک
به خلوت دل او گلشن ار که ره نبری
ز رنج وای فغان و ز درد وای سرشک
فروغ مهر نگر در ستاره های سرشک
که روشن است دل عاشق از صفای سرشک
گهر شناس ز قدر گهر بُوَد آگاه
به غیر دیده ی ما خود مباد جای سرشک
به چشم اهل محبت ز روشنی نرسد
ستارگان فروزان به قطره های سرشک
ز اشک دلشدگان تا به ما رود از دست
که چشم ماست بدین درد آشنای سرشک
بیا و بر سر مهر آ تا ببینی باز
مرا ز شوق شکر خند دلگشای سرشک
به چشم کم منگر اختران اشکم را
که سیر اشک کند خسته دل به پای سرشک
به خلوت دل او گلشن ار که ره نبری
ز رنج وای فغان و ز درد وای سرشک
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه