مرثیه عاشورایی
رو به قبله بر سر زانو نشست
زیر آن قرآن خونین برد دست
با خدا گردید سرگرم سخن
که ای خداوند کریم ذوالمنن
منتی بگذار بر آل رسول
کن ز ما قربانی ما را قبول
مظهر صبر الهی زینبم
تو هنوز اول راهی زینبم
خطبه هایت در آن جوش و خروش
من سر نی میدهم در کوفه گوش
تو به شهر شام محشر میکنی
کوفه را از شب سیه تر میکنی
نیست عباس و علی اکبرت
بین دشمن مانده تنها خواهرت
من در این وادی چو پا بگذاشتم
هجده محرم بگردم داشتم
ای شتربانان مرا یاری کنید
ناقه ها بر غربتم زاری کنید
داغ بینی داغدران مزن
پیش چشم یار یاران را مزنه
ای به خون خوابیده خواب ناز کن
کم به گرد محملم پرواز کن
تو بمان من سوی کوفه راهیم
خاطرات آسوده ثارللهیم
پیکر من خسته جانم خسته نیست
دست من بسته دهانم بسته نیست
آنکه دستور از تو میگیزرد منم
سربه محمل بشکنم یا نشکنم
وعده ی ما ای نور دو عین
خواب راحت کن خداحافظ حسین
رو به قبله بر سر زانو نشست
زیر آن قرآن خونین برد دست
با خدا گردید سرگرم سخن
که ای خداوند کریم ذوالمنن
منتی بگذار بر آل رسول
کن ز ما قربانی ما را قبول
مظهر صبر الهی زینبم
تو هنوز اول راهی زینبم
خطبه هایت در آن جوش و خروش
من سر نی میدهم در کوفه گوش
تو به شهر شام محشر میکنی
کوفه را از شب سیه تر میکنی
نیست عباس و علی اکبرت
بین دشمن مانده تنها خواهرت
من در این وادی چو پا بگذاشتم
هجده محرم بگردم داشتم
ای شتربانان مرا یاری کنید
ناقه ها بر غربتم زاری کنید
داغ بینی داغدران مزن
پیش چشم یار یاران را مزنه
ای به خون خوابیده خواب ناز کن
کم به گرد محملم پرواز کن
تو بمان من سوی کوفه راهیم
خاطرات آسوده ثارللهیم
پیکر من خسته جانم خسته نیست
دست من بسته دهانم بسته نیست
آنکه دستور از تو میگیزرد منم
سربه محمل بشکنم یا نشکنم
وعده ی ما ای نور دو عین
خواب راحت کن خداحافظ حسین
کاربر مهمان