تصنیف ارکسترال همایون در هوای نیایش
به شب های بی هم زبانی
پریشان و خسته جانی
پناه دل من تو بودی
تو بودی خدایا تو بودی
به هنگامه ی خستگی ها
زمان فروبستگی ها
تو بودی که در ها گشودی
تو بودی خدایا تو بودی
به دریای غم غوطه ها می زدم
به موج بلا دست و پا می زدم
کسی محرم ناله هایم نبود
چو نی ناله بی هم نوا میزدم
به دل نقش نام تو را می زدم
تو را از ته دل صدا میزدم
خطا دیدی و جز عطا کی کنی
جفا دیدی و جز وفا کی کنی
در بسته را لطف تو وا کند
تو پرورده ات را رها کی کنی
به شب های بی همزبانی
پریشانی و خسته جانی
پناه دل من تو بودی
تو بودی خدایا تو بودی
امید از همه نا رفیقان گسستم
در آن بی کسی دل به لطف تو بستم
از آن دم که دستم به یاری گرفتی
به یاد تو بودم
به یاد تو هستم
الهی به جز درگه تو
در دیگری کی شناسم
اگر در پناه تو باشم
نباشد ز غمها حراسم
به شب های بی هم زبانی
پریشان و خسته جانی
پناه دل من تو بودی
تو بودی خدایا تو بودی
به هنگامه ی خستگی ها
زمان فروبستگی ها
تو بودی که در ها گشودی
تو بودی خدایا تو بودی
به دریای غم غوطه ها می زدم
به موج بلا دست و پا می زدم
کسی محرم ناله هایم نبود
چو نی ناله بی هم نوا میزدم
به دل نقش نام تو را می زدم
تو را از ته دل صدا میزدم
خطا دیدی و جز عطا کی کنی
جفا دیدی و جز وفا کی کنی
در بسته را لطف تو وا کند
تو پرورده ات را رها کی کنی
به شب های بی همزبانی
پریشانی و خسته جانی
پناه دل من تو بودی
تو بودی خدایا تو بودی
امید از همه نا رفیقان گسستم
در آن بی کسی دل به لطف تو بستم
از آن دم که دستم به یاری گرفتی
به یاد تو بودم
به یاد تو هستم
الهی به جز درگه تو
در دیگری کی شناسم
اگر در پناه تو باشم
نباشد ز غمها حراسم
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه