تصنیف دشتی ، 1384
نام تو جارست بر لبهای رود
نام تو راز نهان غنچه هاست
روشن و صاف و صمیمی مثل آب
نام تو ورد زبان غنچه هاست
عطر نامت میچکد از ابرها
مثل باران بر تن خیس علف
نام تو ارامش دریا و کوه
نام تو روی لب سنگ و صدف
در سکوت دره و دشت و کویر
می وزد نام تو همراه نسیم
در نیایشهای ماهی زیر آب
در زلالا نغمه های یاکریم
بارها عطر تو را حس کرده ام
از همان قرآن روی تاقچه
در هوای تو تنفس کرده ام
با اقاقی ها میان باغچه
ای خدای دشتهای دوردست
ای خدای آسمانهای بلند
هر نفس از هرکجای این جهان
باد ها بوی تو را می آورد
نام تو جارست بر لبهای رود
نام تو راز نهان غنچه هاست
روشن و صاف و صمیمی مثل آب
نام تو ورد زبان غنچه هاست
عطر نامت میچکد از ابرها
مثل باران بر تن خیس علف
نام تو ارامش دریا و کوه
نام تو روی لب سنگ و صدف
در سکوت دره و دشت و کویر
می وزد نام تو همراه نسیم
در نیایشهای ماهی زیر آب
در زلالا نغمه های یاکریم
بارها عطر تو را حس کرده ام
از همان قرآن روی تاقچه
در هوای تو تنفس کرده ام
با اقاقی ها میان باغچه
ای خدای دشتهای دوردست
ای خدای آسمانهای بلند
هر نفس از هرکجای این جهان
باد ها بوی تو را می آورد
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه