ترانهی پاپ
بردی دل از من به یغما
ای ترک غارتگر من
دیدی چه آوردی ای دوست
از دست دل بر سر من
عشق تو در دل نهان شد
دل زار و تن ناتوان شد
رفتی چو تیر و کمان شد
از بار غم پیکر من
میسوزم از اشتیاقت
در آتشم از فراقت
کانون من سینهی من
سودای من آذر من
اول دلم را صفا داد
آئینهام را جلا داد
آخر به باد فنا داد
عشق تو خاکستر من
گبر و مسلمان خجل شد
دل فتنهی آه و گل شد
صد رخنه در ملک دل شد
زان اندیشهی کافر من
دل بردی از من یغما
بردی دل از من به یغما
ای ترک غارتگر من
دیدی چه آوردی ای دوست
از دست دل بر سر من
عشق تو در دل نهان شد
دل زار و تن ناتوان شد
رفتی چو تیر و کمان شد
از بار غم پیکر من
میسوزم از اشتیاقت
در آتشم از فراقت
کانون من سینهی من
سودای من آذر من
اول دلم را صفا داد
آئینهام را جلا داد
آخر به باد فنا داد
عشق تو خاکستر من
گبر و مسلمان خجل شد
دل فتنهی آه و گل شد
صد رخنه در ملک دل شد
زان اندیشهی کافر من
دل بردی از من یغما
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه