ترانه لری
پاییز گرتِمهِ کل ولگم ریزان
اویرم چیه شوق گل خیزان
چیمم چیم ار ری ره ئل نا همار
مدوم گوشم ها و دنگ سوار
هاوار هامدلان هناسَم کِپیا
طاقتم چیه ستینم اشکیا
هی داد هی بیداد هی داد هی بیداد
بالم اشکیا اِ جور صیاد
خزان عمرم فرا رسیده و برگ ریزانی وجودم را گرفته آنچنانکه شوق و شور گلخیزان را فراموش کردهام
چشمانم چشم به راه راههای ناهموار است
مدام گوش به جاده سپردهام بلکه انتظار سر آید و منجی عالم بشریت از پرده درآید
امان همدلان نفسم در سینه حبس شده است
طاقتم را از دست دادهام چرا که ستون زندگیم در غیاب ناجی شکسته است
داد و بیداد از دست زمانه
بالهایم شکسته شدند با تیر صیادان جاهل.
پاییز گرتِمهِ کل ولگم ریزان
اویرم چیه شوق گل خیزان
چیمم چیم ار ری ره ئل نا همار
مدوم گوشم ها و دنگ سوار
هاوار هامدلان هناسَم کِپیا
طاقتم چیه ستینم اشکیا
هی داد هی بیداد هی داد هی بیداد
بالم اشکیا اِ جور صیاد
خزان عمرم فرا رسیده و برگ ریزانی وجودم را گرفته آنچنانکه شوق و شور گلخیزان را فراموش کردهام
چشمانم چشم به راه راههای ناهموار است
مدام گوش به جاده سپردهام بلکه انتظار سر آید و منجی عالم بشریت از پرده درآید
امان همدلان نفسم در سینه حبس شده است
طاقتم را از دست دادهام چرا که ستون زندگیم در غیاب ناجی شکسته است
داد و بیداد از دست زمانه
بالهایم شکسته شدند با تیر صیادان جاهل.
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه