ترانه دو زبانه رضا رضوی، 15/12/1384
برون شو ای غم از سینه که لطف یار میآید
تو هم ای دل ز من گم شو که آن دلدار میآید
نگویم یار را شادی که از شادی گذشتست او
مرا از فرط عشق او ز شادی عار میآید
روید ای جمله صورتها که صورتهای نو آمد
علم هاتان نگون گردد که آن بسیار میآید
در و دیوار این سینه همیدرد ز انبوهی
که اندر در نمیگنجد پس از دیوار میآید
مسلمانان مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید
که کفر از شرم یار من مسلمان وار میآید
چه بویست این چه بویست این مگر آن یار میآید
مگر آن یار گل رخسار از آن گلزار میآید
چه نورست این چه تابست این چه ماه و آفتابست این
مگر آن یار خلوت جو ز کوه و غار میآید
روید ای جمله صورتها که صورتهای نو آمد
علم هاتان نگون گردد که آن بسیار میآید
در و دیوار این سینه همیدرد ز انبوهی
که اندر در نمیگنجد پس از دیوار میآید
مسلمانان مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید
که کفر از شرم یار من مسلمان وار میآید
برون شو ای غم از سینه که لطف یار میآید
تو هم ای دل ز من گم شو که آن دلدار میآید
نگویم یار را شادی که از شادی گذشتست او
مرا از فرط عشق او ز شادی عار میآید
روید ای جمله صورتها که صورتهای نو آمد
علم هاتان نگون گردد که آن بسیار میآید
در و دیوار این سینه همیدرد ز انبوهی
که اندر در نمیگنجد پس از دیوار میآید
مسلمانان مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید
که کفر از شرم یار من مسلمان وار میآید
چه بویست این چه بویست این مگر آن یار میآید
مگر آن یار گل رخسار از آن گلزار میآید
چه نورست این چه تابست این چه ماه و آفتابست این
مگر آن یار خلوت جو ز کوه و غار میآید
روید ای جمله صورتها که صورتهای نو آمد
علم هاتان نگون گردد که آن بسیار میآید
در و دیوار این سینه همیدرد ز انبوهی
که اندر در نمیگنجد پس از دیوار میآید
مسلمانان مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید
که کفر از شرم یار من مسلمان وار میآید
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه