ترانه بختیاری
افتو زید شو رهده گمبشت دهل یا زمن مالا
در ایخوره من یک گل دسمالا
یاهن منه دو گویل چو بازم
وا ترکه بنو گویل چو بازم
شوگار پلت چی کشه پوییزه
سهر یه لوت تش منه شولیزه
افتو ایدراههایگروسه شو
گلخنده زنه مه منه ری افتو
تمدار پلت اوشور سوزوهه جونوم دسمال بور بالا آخی
وای سوگل مالا جونوم دسمالته در ده
ای گل ز مه بهتر افتومنه ریته
وای در بخور ایور
کل بکش در وای گاله بزن کر
مالانه خحور کن
دور یک جمع آبویم
کربیارین وای چوقا دویتم
در میناته سر کن دور یک حمع آبویم
گویل ورستین رهده دی شو وا یک بریم به مال افتو
زیتر بیوریم نو بهیگه وای مهگل افتو به تیگه
وایک بوازیم تا دم مال وای همدورنگ بنگ تشمال
وای شاه دووا چوقات ور کن زیتر ددو مینات سر کن
آفتاب طلوع کرد شب گذشت
صدای دهل از میان سیاه چادرها میآید
رقص دسمالها ( پارچههای رنگارنگ) در هم میآمیزد
برادرانم در حالی که چوب بازی می کنند به میدان میآیند
شبهای عاشقی و دلبستگی شبیه فصل پاییز بلند است
سرخی غروب شبیه آتش در آتشدان است
آفتاب طلوع میکند و شب فراری میشود
ماه در صورت خورشید میخندد
دار قالی تو شبیه ریزش آبشار زیباست
دسمالت را تاب بده ای گلی که از ماه بهتری
آفتاب در صورت تو هویداست
به سمت دیگری تاب بخور
ای دختر با صدای کلیله وای پسر با صدای بلند اهالی را دعوت به شادی کن
دور هم جمع شویم
چوخا و دبیت را برای پسر بیارید و دختر تو هم روسریت را سر کن
دور هم جمع بشیم
برادرانم زودتر از خواب برخیزید که شب گذشت باید برویم به خانه
آفتاب زودتر عروس را به خانه بخت بیاوریم
همان عروسی که شبیه ماه است
تا نزدیک آبادی با ساز و دهل چوب بازی و پایکوبی کنیم
شاه داماد لباس شادی به تن کن
افتو زید شو رهده گمبشت دهل یا زمن مالا
در ایخوره من یک گل دسمالا
یاهن منه دو گویل چو بازم
وا ترکه بنو گویل چو بازم
شوگار پلت چی کشه پوییزه
سهر یه لوت تش منه شولیزه
افتو ایدراههایگروسه شو
گلخنده زنه مه منه ری افتو
تمدار پلت اوشور سوزوهه جونوم دسمال بور بالا آخی
وای سوگل مالا جونوم دسمالته در ده
ای گل ز مه بهتر افتومنه ریته
وای در بخور ایور
کل بکش در وای گاله بزن کر
مالانه خحور کن
دور یک جمع آبویم
کربیارین وای چوقا دویتم
در میناته سر کن دور یک حمع آبویم
گویل ورستین رهده دی شو وا یک بریم به مال افتو
زیتر بیوریم نو بهیگه وای مهگل افتو به تیگه
وایک بوازیم تا دم مال وای همدورنگ بنگ تشمال
وای شاه دووا چوقات ور کن زیتر ددو مینات سر کن
آفتاب طلوع کرد شب گذشت
صدای دهل از میان سیاه چادرها میآید
رقص دسمالها ( پارچههای رنگارنگ) در هم میآمیزد
برادرانم در حالی که چوب بازی می کنند به میدان میآیند
شبهای عاشقی و دلبستگی شبیه فصل پاییز بلند است
سرخی غروب شبیه آتش در آتشدان است
آفتاب طلوع میکند و شب فراری میشود
ماه در صورت خورشید میخندد
دار قالی تو شبیه ریزش آبشار زیباست
دسمالت را تاب بده ای گلی که از ماه بهتری
آفتاب در صورت تو هویداست
به سمت دیگری تاب بخور
ای دختر با صدای کلیله وای پسر با صدای بلند اهالی را دعوت به شادی کن
دور هم جمع شویم
چوخا و دبیت را برای پسر بیارید و دختر تو هم روسریت را سر کن
دور هم جمع بشیم
برادرانم زودتر از خواب برخیزید که شب گذشت باید برویم به خانه
آفتاب زودتر عروس را به خانه بخت بیاوریم
همان عروسی که شبیه ماه است
تا نزدیک آبادی با ساز و دهل چوب بازی و پایکوبی کنیم
شاه داماد لباس شادی به تن کن
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
4:37
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه