تصنیف دشتی، 1389
ندارم گرچه جایی در دل تو
نمیپویم به غیر از منزل تو
تمام عمر چون یک رود عاشق
دویدم سمت دریای دل تو
تو خورشیدی و من کی می توانم
ببینم روی ماه کامل تو
تو دریایی و من آن خاک تشنه
که بی تابم کنار ساحل تو
به یادت سوختم عمری که شاید
شوم پروانه ای در محفل تو
ندارم تحفه ای جز جان شیرین
که آن هم نیست حتی قابل تو
ندارم گرچه جایی در دل تو
نمیپویم به غیر از منزل تو
تمام عمر چون یک رود عاشق
دویدم سمت دریای دل تو
تو خورشیدی و من کی می توانم
ببینم روی ماه کامل تو
تو دریایی و من آن خاک تشنه
که بی تابم کنار ساحل تو
به یادت سوختم عمری که شاید
شوم پروانه ای در محفل تو
ندارم تحفه ای جز جان شیرین
که آن هم نیست حتی قابل تو
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه