تصنیف ارکسترال در فضای موسیقی دستگاهی
کشتهی عشق تو زندهی جاوید است
راوی روشن ساحت خورشید است
نه میپوید به راه دیگر
نه میترسد ز خون و خطر
مست شور و امید است
کسی که عاشقی میداند
سرود مهر تو میخواند
روزگارش سپید است
پرنده میشود بر بامت
همیشه میشود در نامت
قاصد روز عید است
تو را در آب و گل دارد
زبانی مشتعل دارد
بس که دل دارد
جهانش تو، روانش تو
هوای صبح جانش تو
آسمانش تو جان او در هوایت تازهتر
هر که عاشقتر، خوشآوازهتر
صبر بیاندازهاش بادا بیاندازهتر
کشتهی عشق تو بیم پایان ندارد
غم جان ندارد
کشتهی عشق تو زندهی جاوید است
راوی روشن ساحت خورشید است
نه میپوید به راه دیگر
نه میترسد ز خون و خطر
مست شور و امید است
کسی که عاشقی میداند
سرود مهر تو میخواند
روزگارش سپید است
پرنده میشود بر بامت
همیشه میشود در نامت
قاصد روز عید است
تو را در آب و گل دارد
زبانی مشتعل دارد
بس که دل دارد
جهانش تو، روانش تو
هوای صبح جانش تو
آسمانش تو جان او در هوایت تازهتر
هر که عاشقتر، خوشآوازهتر
صبر بیاندازهاش بادا بیاندازهتر
کشتهی عشق تو بیم پایان ندارد
غم جان ندارد
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه