تکخوانی جلال الدین محمدیان، ۱۳۶۲
به صحرا بنگرم صحرا ته وینم
به دریا بنگرم دریا ته وینم
بهر جا بنگرم کوه و در و دشت
نشان روی زیبای ته وینم
زدل مهر تو ای مه رفتنی نی
غم عشقت بهر کس گفتنی نی
ولیکن شعله مهر و محبت
میان مردمان بنهفتنی نی
ته دوری از برم دل در برم نیست
هوای دیگری اندر سرم نیست
بجان دلبرم کز هر دو عالم
تمنای دگر جز دلبرم نیست
یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
بوره ای روی تو باغ بهارم
خیالت مونس شبهای تارم
خدا دونه که در دنیای فانی
بغیر عشق ته کاری ندارم
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه