ترانهی پاپ
هرچه رسد به قلب و جانم،
از تو باشد، چه نیکوست
حتی زِ دستت زهر هم
مثلِ عسل میماند ای دوست
قسم بر آن عشقی که میدانم و میدانی
آماده ام قلبِ مرا هرجور میخواهی بسوزانی
اما فقط با من بمان
در خلوت ِ این شب بارانی
به هرتب و تابی زدم
به سازِ بیتابی زدم
تاتو بمانی نروی
نشد که نشد
تیشه به هرکوهی زدم
شبیه فرهاد شدم
شاید تو شیرین بشوی
نشد که نشد
در قلبِ من جز عشقِ تو
حرفی دِگَر، عشقی دگر،
بی تو مگر، میمانَد
از من نگذر عاشق باش و
دل دل نکن، دیوانه ات
بی بال و پر میمانَد
لبخندِ تو در یادم هست
این خاطرت هرشب مرا
از دوریت میسوزانَد
هرچه رسد به قلب و جانم،
از تو باشد، چه نیکوست
حتی زِ دستت زهر هم
مثلِ عسل میماند ای دوست
قسم بر آن عشقی که میدانم و میدانی
آماده ام قلبِ مرا هرجور میخواهی بسوزانی
اما فقط با من بمان
در خلوت ِ این شب بارانی
به هرتب و تابی زدم
به سازِ بیتابی زدم
تاتو بمانی نروی
نشد که نشد
تیشه به هرکوهی زدم
شبیه فرهاد شدم
شاید تو شیرین بشوی
نشد که نشد
در قلبِ من جز عشقِ تو
حرفی دِگَر، عشقی دگر،
بی تو مگر، میمانَد
از من نگذر عاشق باش و
دل دل نکن، دیوانه ات
بی بال و پر میمانَد
لبخندِ تو در یادم هست
این خاطرت هرشب مرا
از دوریت میسوزانَد
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
3:14
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه