تصنیف بیات ترک ساخته محمد ساعد
گر چه خلقی ز تو در دام بلا افتاده ست
هیچ کس را نه فتاد آنچه مرا افتاده ست
دلم از جا تنم از پای فتاده ست ببین
که مرا در غم عشق تو چها افتاده ست
همه جا برق جمال تو درخشید ولی
شعله آن همه در خرمن ما افتاده ست
هر کجا در چمن از شوق تو آهی زده ایم
بال و پر سوخته مرغی ز هوا افتاده ست
گفته ای جامی محنت زده بی ما چون است
چون بود حال کسی کز تو جدا افتاده ست
گر چه خلقی ز تو در دام بلا افتاده ست
هیچ کس را نه فتاد آنچه مرا افتاده ست
دلم از جا تنم از پای فتاده ست ببین
که مرا در غم عشق تو چها افتاده ست
همه جا برق جمال تو درخشید ولی
شعله آن همه در خرمن ما افتاده ست
هر کجا در چمن از شوق تو آهی زده ایم
بال و پر سوخته مرغی ز هوا افتاده ست
گفته ای جامی محنت زده بی ما چون است
چون بود حال کسی کز تو جدا افتاده ست
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه