تصنیف ابوعطا ساخته عبدالحسین مختاباد
وفا نکردی و کردم، خطا ندیدی و دید
رمیدی و نرمیدم، بریدی و نبریدم
اگر زجمله ملامت شنیدم از تو شنیدم
وگر ز کرده ندامت کشیدم از تو کشیدم
شکوه دارم، شکوه دارم، با دل بیغمگسارم
مردم ای مه تا بسوزی همچو شمعی برمزارم
بعد از این یا گردبادم، یا در این صحرا غبارم
تا رسم در رهگذارت، یا رسی در رهگذارم
گذشتی و نگذشتم، شکستی و نشکستم
بریدی و نبریدم، گسستی و نگسستم
اگر که خانه بدوشم، اگر که باده پرستم
کجا که با تو نبودم، کجا که بی تو نشستم
شکوه دارم، شکوه دارم، با دل بیغمگسارم
مردم ای مه تا بسوزی همچو شمعی برمزارم
بعد از این یا گردبادم، یا در این صحرا غبارم
تا رسم در رهگذارت، یا رسی در رهگذارم
وفا نکردی و کردم، خطا ندیدی و دید
رمیدی و نرمیدم، بریدی و نبریدم
اگر زجمله ملامت شنیدم از تو شنیدم
وگر ز کرده ندامت کشیدم از تو کشیدم
شکوه دارم، شکوه دارم، با دل بیغمگسارم
مردم ای مه تا بسوزی همچو شمعی برمزارم
بعد از این یا گردبادم، یا در این صحرا غبارم
تا رسم در رهگذارت، یا رسی در رهگذارم
گذشتی و نگذشتم، شکستی و نشکستم
بریدی و نبریدم، گسستی و نگسستم
اگر که خانه بدوشم، اگر که باده پرستم
کجا که با تو نبودم، کجا که بی تو نشستم
شکوه دارم، شکوه دارم، با دل بیغمگسارم
مردم ای مه تا بسوزی همچو شمعی برمزارم
بعد از این یا گردبادم، یا در این صحرا غبارم
تا رسم در رهگذارت، یا رسی در رهگذارم
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان