ترانه ساخته محسن فیروزفام، 1392
تنگ غروب ای ماه سرد و غم انگیز است
برگم و می افتم اشکم و میریزم
بی تو در این جنگل تا بدمد خورشید
ناله کنم هر شب مرغ شباویزم
مرهمم زخمم کو چاره ی دردم چیست
عشق و شکیبایی کار دل من نیست
بی تو در این جنگل تا بدمد خورشید
ناله کنم هر شب مرغ شباویزم
دیده ی گریان را بخت پریشان را
چاره نمیدانم تن به بلا دادم
شادم و آزادم گرچه به زندانم
خورشید جان پرور تا سایه ات بر سر
دارم ندارم غم
از دولت دیدار ای مهربان بگذار بر جان ما مرهم
تنگ غروب ای ماه سرد و غم انگیز است
برگم و می افتم اشکم و میریزم
بی تو در این جنگل تا بدمد خورشید
ناله کنم هر شب مرغ شباویزم
مرهمم زخمم کو چاره ی دردم چیست
عشق و شکیبایی کار دل من نیست
بی تو در این جنگل تا بدمد خورشید
ناله کنم هر شب مرغ شباویزم
دیده ی گریان را بخت پریشان را
چاره نمیدانم تن به بلا دادم
شادم و آزادم گرچه به زندانم
خورشید جان پرور تا سایه ات بر سر
دارم ندارم غم
از دولت دیدار ای مهربان بگذار بر جان ما مرهم
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه