تصنیف افشاری
از غم عشق تو ای صنم
روز و شب ناله ها میکنم من
وز قد و قامتت هر زمان
صد قیامت به پا میکنم من
دست و بر زلف تو میزنم…ای جانم
روز خود را سیه میکنم من
عمر خود را تبه میکنم من
گر به فلک میرسد
گر به فلک میرسد … آه من … از غمت
چشم تو دل میبرد … دلربایار
با غم شیدا نشین
حال نزارم ببین
بیش از این … بد مکن … فتنه به کارم مکن … بی وفایم
فتنه به کارم مکن … بی وفایم
آئین وفا و مهربانی
در شهر شما مگر نباشد؟ حبیبم!
گناه من چه بود ای بی مروت
تقصیرم چه بود ای بی حمیت
صبر و بر جور تو می کنم ای جانم
روز خود را سیه می کنم من
عمر خود را تبه می کنم من
از غم عشق تو ای صنم
روز و شب ناله ها میکنم من
وز قد و قامتت هر زمان
صد قیامت به پا میکنم من
دست و بر زلف تو میزنم…ای جانم
روز خود را سیه میکنم من
عمر خود را تبه میکنم من
گر به فلک میرسد
گر به فلک میرسد … آه من … از غمت
چشم تو دل میبرد … دلربایار
با غم شیدا نشین
حال نزارم ببین
بیش از این … بد مکن … فتنه به کارم مکن … بی وفایم
فتنه به کارم مکن … بی وفایم
آئین وفا و مهربانی
در شهر شما مگر نباشد؟ حبیبم!
گناه من چه بود ای بی مروت
تقصیرم چه بود ای بی حمیت
صبر و بر جور تو می کنم ای جانم
روز خود را سیه می کنم من
عمر خود را تبه می کنم من
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
3:15
-
3:15بي كلام
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه