تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی
دلارای من ماه شبهای من
همه ساز و سوزم تمنای من
کجا رفت، کجا رفت، چرا رفت ؟
مرا با دو صد رنج و اندوه و حسرت
درین روزگار پر از درد و محنت
رها کرد، رها کرد، رها رفت
دلم بیش ازین طاقت غم ندارد
توان چنین هجر و ماتم ندارد
به یارب، که طاقت ندارد
دگر تاب دوری ندارم، قرار و صبوری ندارم، خدایا خدایا
نشانم به راهی، که سوزم بکاهی، خدایا خدایا
دلم خون شد بی تو، غم افزون شد بی تو،
ببین عمرم چون شد بی تو
چو شمعی در بادم، که از شور افتادم،
شدم از یاد صیادم
غمم افزون، دلم خون کردی و رفتی
مرا عاشق چو مجنون کردی و رفتی
دلارای من، دلارای من، دلارای من
دلارای من ماه شبهای من
همه ساز و سوزم تمنای من
کجا رفت، کجا رفت، چرا رفت ؟
مرا با دو صد رنج و اندوه و حسرت
درین روزگار پر از درد و محنت
رها کرد، رها کرد، رها رفت
دلم بیش ازین طاقت غم ندارد
توان چنین هجر و ماتم ندارد
به یارب، که طاقت ندارد
دگر تاب دوری ندارم، قرار و صبوری ندارم، خدایا خدایا
نشانم به راهی، که سوزم بکاهی، خدایا خدایا
دلم خون شد بی تو، غم افزون شد بی تو،
ببین عمرم چون شد بی تو
چو شمعی در بادم، که از شور افتادم،
شدم از یاد صیادم
غمم افزون، دلم خون کردی و رفتی
مرا عاشق چو مجنون کردی و رفتی
دلارای من، دلارای من، دلارای من
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه