ترانه ارکسترال پاپ
گفت ای مرغ چرا حال پریشان داری
از غم چیست چنین ناله و افغان داری
اشک خونین زچه از چشم ترت می ریزد
گو به من خون چه از بال و پرت می ریزد
آتش آه تو آتش زده بر پیکر من
خبری تازه اگر هست بکن با خبرم
تا سحر ای شمع بر بالین من
امشب از بهر خدا بیدار باش
سایه ی غم ناگهان بر دل نشست
رحم کن امشب مرا غمخوار باش
همدم من مونس من شمع من
جز تو ام در این جهان غمخوار نیست
وندر این صحرای وحشت زای من
وای برمن وای بر من یاد کن
آه ای یاران به فریادم رسید
ورنه امشب مرگ به فریادم رسد
ترسم این شیرین تر از جانم ز راه
چون به دام مرگ افتادم رسد
گریه و فریاد بس کن شمع من
بر دل ریشم نمک دیگر مپاش
قصه بی تابی دل پیش من
بیش از این دیگر مگو خاموش باش
گفت ای مرغ چرا حال پریشان داری
از غم چیست چنین ناله و افغان داری
اشک خونین زچه از چشم ترت می ریزد
گو به من خون چه از بال و پرت می ریزد
آتش آه تو آتش زده بر پیکر من
خبری تازه اگر هست بکن با خبرم
تا سحر ای شمع بر بالین من
امشب از بهر خدا بیدار باش
سایه ی غم ناگهان بر دل نشست
رحم کن امشب مرا غمخوار باش
همدم من مونس من شمع من
جز تو ام در این جهان غمخوار نیست
وندر این صحرای وحشت زای من
وای برمن وای بر من یاد کن
آه ای یاران به فریادم رسید
ورنه امشب مرگ به فریادم رسد
ترسم این شیرین تر از جانم ز راه
چون به دام مرگ افتادم رسد
گریه و فریاد بس کن شمع من
بر دل ریشم نمک دیگر مپاش
قصه بی تابی دل پیش من
بیش از این دیگر مگو خاموش باش
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
6:09
کاربر مهمان
کاربر مهمان