تصنیف در دستگاه همایون
شب همه شب تنها بی خبر از دنیا
ایینه دل را قبله نما کردم رشته الفت را از همه بگسستم
دل به خدا بستم رو به خدا کردم
رنگ بهاران را خنده بستان را
گریه باران را مظهر او دیدیم
عالم هستی را هر چه نظر کردم
مهر جمالش را در همه سو دیدیم
من و تو اگر چشم دل ها را بگشاییم
همه به کمالش حیران چون آیینه هاییم
دل تو شبی اگر از نورش روشن گردد
به نظر تو جهان سرتاسر گلشن گردد
سرو گل و ریحان سجده برند سویش
دل همه مشتاقان معتکف کویش
هر که به آوایی گشته ثنا گویش
شب همه شب تنها بی خبر از دنیا
ایینه دل را قبله نما کردم رشته الفت را از همه بگسستم
دل به خدا بستم رو به خدا کردم
رنگ بهاران را خنده بستان را
گریه باران را مظهر او دیدیم
عالم هستی را هر چه نظر کردم
مهر جمالش را در همه سو دیدیم
من و تو اگر چشم دل ها را بگشاییم
همه به کمالش حیران چون آیینه هاییم
دل تو شبی اگر از نورش روشن گردد
به نظر تو جهان سرتاسر گلشن گردد
سرو گل و ریحان سجده برند سویش
دل همه مشتاقان معتکف کویش
هر که به آوایی گشته ثنا گویش
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
5:18
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه