تصنیف در دستگاه همایون
ای زندگی در چشم من همچون سرابی
تو افسونی،افسانه سازی چو آرزو نقش بر آبی
ای زندگی افسانه ایی خواب و خیالی
نه در دلم صبر و قراری نه سوی او راه وصالی
چه هستی ندانم بلایی به جانم
که در زندگی چون پای دل سرگشته یی بی آشیانم
گرفتار عشقم به اشک و به آهم
هستی گواهم من بی گناهم
سوز غم از جانانه ایی دارم به جانم
گویم اگر این ماجرا سوزد زبانم
توای زندگانی چه هستی چه هستی
که جام دلم را شکستی شکستی
ای زندگی در چشم من همچون سرابی
تو افسونی،افسانه سازی چو آرزو نقش بر آبی
ای زندگی افسانه ایی خواب و خیالی
نه در دلم صبر و قراری نه سوی او راه وصالی
چه هستی ندانم بلایی به جانم
که در زندگی چون پای دل سرگشته یی بی آشیانم
گرفتار عشقم به اشک و به آهم
هستی گواهم من بی گناهم
سوز غم از جانانه ایی دارم به جانم
گویم اگر این ماجرا سوزد زبانم
توای زندگانی چه هستی چه هستی
که جام دلم را شکستی شکستی
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
7:21
کاربر مهمان
کاربر مهمان