تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی
رفتی ز پیش دیده و بر جان نشستهای
در خاطرم چو اشک به دامان نشستهای
از ما چه دیدهای که به صد سوز، همچو شمع
خندان میان بزم حریفان نشستهای
بر چشم غیر اگر بنشینی به دلبری
اندیشه کن چو اشک که لرزان نشسته ای
ای اشک هرچه ریزمت از دیده زیر پای
بینم که باز بر سر مژگان نشسته ای
ای دل تو را چه شد که از آن حلقه های زلف
مجموع رفته ای و پریشان نشسته ای
رفتی ز پیش دیده و بر جان نشستهای
در خاطرم چو اشک به دامان نشستهای
از ما چه دیدهای که به صد سوز، همچو شمع
خندان میان بزم حریفان نشستهای
بر چشم غیر اگر بنشینی به دلبری
اندیشه کن چو اشک که لرزان نشسته ای
ای اشک هرچه ریزمت از دیده زیر پای
بینم که باز بر سر مژگان نشسته ای
ای دل تو را چه شد که از آن حلقه های زلف
مجموع رفته ای و پریشان نشسته ای
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
8:08
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه