تصنیف شور ساخته داود ترزبان، 1384
زهی عشق زهی عشق که ما راست خدایا
چه نغزست و چه خوبست و چه زیباست خدایا
ز عکس رخ آن یار در این گلشن و گلزار
ز هر سو مه و خورشید و ثریاست خدایا
چه گرمیم چه گرمیم از این عشق چو خورشید
چه پنهان و چه پنهان و چه پیداست خدایا
چو سیلیم و چو جوییم همه سوی تو پوییم
که منزلگه هر سیل به دریاست خدایا
از آن آب حیات است که ما چرخ زنانیم
نه از کف و نه از نای و نه دف هاست خدایا
خموشید خموشید که تا فاش نگردید
که اغیار گرفتست چپ و راست خدایا
ز شمس الحق تبریز دل و جان و دو دیده
سراسیمه و آشفته ی سوداشت خدایا
زهی عشق زهی عشق که ما راست خدایا
چه نغزست و چه خوبست و چه زیباست خدایا
ز عکس رخ آن یار در این گلشن و گلزار
ز هر سو مه و خورشید و ثریاست خدایا
چه گرمیم چه گرمیم از این عشق چو خورشید
چه پنهان و چه پنهان و چه پیداست خدایا
چو سیلیم و چو جوییم همه سوی تو پوییم
که منزلگه هر سیل به دریاست خدایا
از آن آب حیات است که ما چرخ زنانیم
نه از کف و نه از نای و نه دف هاست خدایا
خموشید خموشید که تا فاش نگردید
که اغیار گرفتست چپ و راست خدایا
ز شمس الحق تبریز دل و جان و دو دیده
سراسیمه و آشفته ی سوداشت خدایا
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه