ترانه در شادباش نیمه شعبان
دل به تو بسته ام بی تو نشسته ام
بگذر از شبم با خیال خوابی، بنشین بر دل خرابی
حال زارم ببین بیقرارم ببین
کی پرسی از داغ بی شکیبی ز عاشق غم غریبی
شکوه به غیر تو کی ببرم نشکنی دیده به خسته
منتظرم همه شب به رهت با چراغی که شکسته
دل بریدم از هر چه جز تو بود ای امید جستجوها
می رسد به تو هر که پر گشود ای چراغ آرزوها
در هوای تو بگذرد شبم با خیال آشنایی
دلشکسته ام در فراغ تو تا به کی غم جدایی
شکوه به غیر تو کی ببرم نشکنی این دل خسته
منتظرم همه شب به رهت با چراغی که شکسته
بهار من از تو اثر جان من از تو خبر ندارد
خیال من میل سفر از هوای تو دگر ندارد
شکوه به غیر تو کی ببرم نشکنی این دل خسته
منتظرم همه شب به رهت با چراغی که شکسته
دل به تو بسته ام بی تو نشسته ام
بگذر از شبم با خیال خوابی، بنشین بر دل خرابی
حال زارم ببین بیقرارم ببین
کی پرسی از داغ بی شکیبی ز عاشق غم غریبی
شکوه به غیر تو کی ببرم نشکنی دیده به خسته
منتظرم همه شب به رهت با چراغی که شکسته
دل بریدم از هر چه جز تو بود ای امید جستجوها
می رسد به تو هر که پر گشود ای چراغ آرزوها
در هوای تو بگذرد شبم با خیال آشنایی
دلشکسته ام در فراغ تو تا به کی غم جدایی
شکوه به غیر تو کی ببرم نشکنی این دل خسته
منتظرم همه شب به رهت با چراغی که شکسته
بهار من از تو اثر جان من از تو خبر ندارد
خیال من میل سفر از هوای تو دگر ندارد
شکوه به غیر تو کی ببرم نشکنی این دل خسته
منتظرم همه شب به رهت با چراغی که شکسته
کاربر مهمان
کاربر مهمان