تصنیف نوا با صدای وحید تاج، ۱۳۹۰
ای به جهان نهان چو جان روشنی جهان تویی
از همه دیده ها
آنکه ز جای می برد در نفسی دل مرا
می کشدش به هر طرف در پی این و آن تویی
آنکه چو عزم می کنم در پی مقصدی روم
می شکند عزیمتم ناگه و بی گمان تویی
در دل بیقرار من مایه ی اضطراب تو
در سر بی خمار من مستی جاودان تویی
کیست که هر نفس مرا
گر تو نگویی آن منم کیست نگوید آن تویی
کیست که ذره ذره دل می برد از برم نهان
هست عیان چو افتاد دلبر من نهان تویی
ای به جهان نهان چو جان روشنی جهان تویی
از همه دیده ها
آنکه ز جای می برد در نفسی دل مرا
می کشدش به هر طرف در پی این و آن تویی
آنکه چو عزم می کنم در پی مقصدی روم
می شکند عزیمتم ناگه و بی گمان تویی
در دل بیقرار من مایه ی اضطراب تو
در سر بی خمار من مستی جاودان تویی
کیست که هر نفس مرا
گر تو نگویی آن منم کیست نگوید آن تویی
کیست که ذره ذره دل می برد از برم نهان
هست عیان چو افتاد دلبر من نهان تویی
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
۶:۱۹
کاربر مهمان