ترانه ساخته صادق نورانی، 1395
مثه مرداب تو خودم میپوسم
دستامو بگیر و دریایی کن
بشینم تا کی پای پنجره ها
دلمو غرق شکوفایی کن
تو غروبی که ازت لبریزم
چهره ی ماه تو دیدن داره
قصه ی بی سر و سامونی من
از زبون تو شنیدن داره
خسته ام از روزای تکراری
خوابو تو چشمای خیسم بشکن
منو آشتی بده با بیداری
تازه کن حالمو با دیدارت
خسته ام از روزای تکراری
زیر بارون نگاه گرمت
زندگی فرصت یه آغازه
مثه یه معجزه عطر نفست
دنیای پاک منو میسازه
عمر من رفت و از این میترسم
که بمونه تو دلم افسوست
روز موعودی که روز عاشقاست
کاش بشه منم بیام پابوست
مثه مرداب تو خودم میپوسم
دستامو بگیر و دریایی کن
بشینم تا کی پای پنجره ها
دلمو غرق شکوفایی کن
تو غروبی که ازت لبریزم
چهره ی ماه تو دیدن داره
قصه ی بی سر و سامونی من
از زبون تو شنیدن داره
خسته ام از روزای تکراری
خوابو تو چشمای خیسم بشکن
منو آشتی بده با بیداری
تازه کن حالمو با دیدارت
خسته ام از روزای تکراری
زیر بارون نگاه گرمت
زندگی فرصت یه آغازه
مثه یه معجزه عطر نفست
دنیای پاک منو میسازه
عمر من رفت و از این میترسم
که بمونه تو دلم افسوست
روز موعودی که روز عاشقاست
کاش بشه منم بیام پابوست
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه