ترانه ساخته پژمان مبرا 1386
نام تو پژواک عمری نعره های بی امانم بود
کام تو کامل ترین یک روز عمر بی نشانم بود
من خودم را مثل موجی در کنار ساحلت دیدم
آن زمان که خسته از دریا و طوفان جسم و جانم بود
دستهایم را گرفتی دور خود گرداندی و انگار
گردبادی بودم و هوهوی نامت بر زبانم بود
در سپیدی جامه جستم با کبوترها فرا رفتم
بر سپیدار تو در متن سپیده آشیانم بود
ناگهان دیدم که نیلوفر شدم گرد تو پیچیدم
شانه های تا همیشه مهربانت آسمانم بود
سعی کردم با تو قسمت کرده باشم تشنگی ها را
رفتم و باز آمدم تا طاقت و تاب و توانم بود
دستهایم را گرفتی دور خود گرداندی و انگار
گردبادی بودم و هوهوی نامت بر زبانم بود
زمزم یاد تو در چشمان من سر رفت و می دیدم
هفت دریای جهان در یک زمان همداستانم بود
نام تو پژواک عمری نعره های بی امانم بود
کام تو کامل ترین یک روز عمر بی نشانم بود
من خودم را مثل موجی در کنار ساحلت دیدم
آن زمان که خسته از دریا و طوفان جسم و جانم بود
دستهایم را گرفتی دور خود گرداندی و انگار
گردبادی بودم و هوهوی نامت بر زبانم بود
در سپیدی جامه جستم با کبوترها فرا رفتم
بر سپیدار تو در متن سپیده آشیانم بود
ناگهان دیدم که نیلوفر شدم گرد تو پیچیدم
شانه های تا همیشه مهربانت آسمانم بود
سعی کردم با تو قسمت کرده باشم تشنگی ها را
رفتم و باز آمدم تا طاقت و تاب و توانم بود
دستهایم را گرفتی دور خود گرداندی و انگار
گردبادی بودم و هوهوی نامت بر زبانم بود
زمزم یاد تو در چشمان من سر رفت و می دیدم
هفت دریای جهان در یک زمان همداستانم بود
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
4:01
-
4:00
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه