تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی
به که گویم ، چه بگویم ؟
که چه کرده ، غم تو به ما
همه سوزم ، همه دردم ، به خدا ، به خدا ، به خدا
یار بیگانه نوازم شرح عشق جان گدازم
قصه ای از سوز و سازم با تو می گویم امشب
تا که چشم جان گشودم شمع پنهان وجودم
شعله زد در تار و پودم آه جانسوزم امشب
تو ندانی که چه کردی به من و دل من به خدا
چه غمت از من بی دل تو کجا من خسته کجا
رهگذاری بی نصیبی ، بی قراری بی شکیبی ، تا سحر گه ناله سر کرده
نیمه شب ها در سیاهی ، بی نصیبی بی پناهی ، از سر کوهی گذر کرده
ای بهشت موعودم آن سیاهی من بودم
بی خبر ای سرور من می گذشتی از بر من
نه اشک چشمم را بدیدی نه ناله ی قلبم شنیدی
چو بخت من رفتی ؛ مه من
چو آهوی صحرا رمیدی ، ز سوی من دامن کشیدی
تو دل شکن رفتی
به که گویم ، چه بگویم ؟
که چه کرده ، غم تو به ما
همه سوزم ، همه دردم ، به خدا ، به خدا ، به خدا
یار بیگانه نوازم شرح عشق جان گدازم
قصه ای از سوز و سازم با تو می گویم امشب
تا که چشم جان گشودم شمع پنهان وجودم
شعله زد در تار و پودم آه جانسوزم امشب
تو ندانی که چه کردی به من و دل من به خدا
چه غمت از من بی دل تو کجا من خسته کجا
رهگذاری بی نصیبی ، بی قراری بی شکیبی ، تا سحر گه ناله سر کرده
نیمه شب ها در سیاهی ، بی نصیبی بی پناهی ، از سر کوهی گذر کرده
ای بهشت موعودم آن سیاهی من بودم
بی خبر ای سرور من می گذشتی از بر من
نه اشک چشمم را بدیدی نه ناله ی قلبم شنیدی
چو بخت من رفتی ؛ مه من
چو آهوی صحرا رمیدی ، ز سوی من دامن کشیدی
تو دل شکن رفتی
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان