تصنیف ابوعطا
ای عاشق دلداده اگر دلدار آمد زسفر
با جام و باده و ساغر
غم و درد فراقش به یک جمله به سر کن
بنوش از می چشمش شب تیره سحر کن
چون بلبل شیدا که زشوق دیدار رخ گل می خواند نغمه ی دلکش
بخوان قصه ی عشقش به آواز و ترانه
رها کن دل و جان را ز غوغای زمانه
این صحبت گل را به غنیمت شمر ای دوست
در فصل بهاران در فصل بهاران
گر چشم زنی می رسد ایام جدایی
پاید شب هجران پاید شب هجران
هم نوا با نفس مطربان زمزمه کن ناله های دل محزون
در هوای رخ لیلی چو مرغ سحری نغمه خوان دل مجنون
ای عاشق دلداده اگر دلدار آمد زسفر
با جام و باده و ساغر
غم و درد فراقش به یک جمله به سر کن
بنوش از می چشمش شب تیره سحر کن
چون بلبل شیدا که زشوق دیدار رخ گل می خواند نغمه ی دلکش
بخوان قصه ی عشقش به آواز و ترانه
رها کن دل و جان را ز غوغای زمانه
این صحبت گل را به غنیمت شمر ای دوست
در فصل بهاران در فصل بهاران
گر چشم زنی می رسد ایام جدایی
پاید شب هجران پاید شب هجران
هم نوا با نفس مطربان زمزمه کن ناله های دل محزون
در هوای رخ لیلی چو مرغ سحری نغمه خوان دل مجنون
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه