پنج قطعه از آلبوم موسیقی ایرانی با نام «غوغای جان»
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
۱۰:۳۴شب دراز به اميد صبح بيدارم مگر كه بوي تو آرد نسيم اسحارم چه روزها به شب آوردهام در اين اميد كه با وجود عزيزت شبي به روز آرم چه جرم رفت كه با ما سخن نميگويي چه كردهام كه به هجران تو گرفتارم هنوز قصه هجران و داستان فراق به سر نرفت و به پايان رسيد طومارم
-
۵:۰۱گر غصه روزگار گويم بس قصه بي شمار گويم يك عمر هزارسال بايد تا من يكي از هزار گويم بر من دل انجمن بسوزد گر درد فراق يار گويم كس نيست كه دل سوي من آرد تا غصه روزگار گويم درد دل بيقرار سعدي هم با دل بيقرار گويم
-
۶:۰۴بس كن ايدل آه و زاري آه دلخستگان را ثمر نيست گريه تا كي، ناله تا چند ناله عاشقان را ثمر نيست از گذشته ياد كن، ياد تـا نمايد خاطرت شاد كـز پي شام هجران سحر نيست ياد از آن شب كه با دوست در چمن در پـي دوست فارغ از غم بـوديـم بـر لب جـو عـشـق او در دل مـن مـهـر مـن در دل او، دل او از جـهـان وارسـتـه جان بـه جان پيوسته لب ز گفتن بسته، دل سخن گـو عشق من جاوداني است مـاه من آسمـاني است كاين چنين زيبايي در بشر نيست رشـتـه ها بگسسته از جهان بگـذشـتـه دل به مهرش بسـته كز پي شام هجران سحر نيست از گذشته ياد كن، ياد
-
۴:۴۹شبي را با من اي ماه سحرخيزان سحركردي سحر چون آفتاب از آشيان من سفركردي مگر از گوشه چشمي وگر طرحي دگر ريزي كه از آن يك نظر بنياد من زير و زبر كردي صفا كردي و درويشي بميرم خاكپايت را كه شاهي محشتم بودي و با درويش سركردي به شعر شهريار اكنون سرافشانند در آفاق چه خوش پيرانه سر ما را به شيدائي سمركردي به گردشهاي چشم آسماني از همان اول مرا در عشق از اين آفاق گرديها خبركردي
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه