تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی
دور از تو هر شب تا سحر
گریان چو شمع محفلم
تا خود چه باشد حاصلی
از گریه بی حاصلم
چون سایه دور از روی تو افتاده ام در کوی تو
چشم امیدم سوی تو وای از امید باطلم
لبریز اشکم جام کو آن آب آتش خوار کو
وان مایه آرام کو
تا چاره سازد مشکلم
در عشق از کف داده ام بود و نبود خویش را
ای ساقی مستان ای ساقی مستان
بگو بگو دیوانه ام یا عاقلم
چون اشک می لرزد دلم از موج گیسویی رهی
با آنکه در طوفان غم دریا دلم دیا دل
دور از تو هر شب تا سحر
گریان چو شمع محفلم
تا خود چه باشد حاصلی
از گریه بی حاصلم
چون سایه دور از روی تو افتاده ام در کوی تو
چشم امیدم سوی تو وای از امید باطلم
لبریز اشکم جام کو آن آب آتش خوار کو
وان مایه آرام کو
تا چاره سازد مشکلم
در عشق از کف داده ام بود و نبود خویش را
ای ساقی مستان ای ساقی مستان
بگو بگو دیوانه ام یا عاقلم
چون اشک می لرزد دلم از موج گیسویی رهی
با آنکه در طوفان غم دریا دلم دیا دل
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
6:55
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه