تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی
دور از تو هر شب تا سحر
گریان چو شمع محفلم
تا خود چه باشد حاصلی
از گریه بی حاصلم
چون سایه دور از روی تو
افتاده ام در کوی تو
جشم امیدم سوی تو
وای از امید باطلم
از بس که با جان و دلم
ای جان و دل آمیختی
چون نکهت از آغوش گل
بوی تو خیزد از گلم
در کار عشقم یار دل
آگاهم از اسرار دل
غافل نیم از کار دل
وز کار دنیا غافلم
در عشق و مستی داده ام
بود و نبود خویش را
ای ساقی مستان بگو
دیوانه ام یا عاقلم
دور از تو هر شب تا سحر
گریان چو شمع محفلم
تا خود چه باشد حاصلی
از گریه بی حاصلم
چون سایه دور از روی تو
افتاده ام در کوی تو
جشم امیدم سوی تو
وای از امید باطلم
از بس که با جان و دلم
ای جان و دل آمیختی
چون نکهت از آغوش گل
بوی تو خیزد از گلم
در کار عشقم یار دل
آگاهم از اسرار دل
غافل نیم از کار دل
وز کار دنیا غافلم
در عشق و مستی داده ام
بود و نبود خویش را
ای ساقی مستان بگو
دیوانه ام یا عاقلم
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
6:49
کاربر مهمان