تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی
دل عاشق چه غم از شورش دوران دارد
کشتی نوح چه اندیشه ی طوفان دارد
دل در آن زلف ندارد غم تنهایی ما
فیض صبح وطن این شام غریبان دارد
آفتاب است و شبنم ز نظر بازانش
گلعذاری که مرا واله و حیران دارد
دامن شب مده از دست که این ابر سیاه
در ته دامن خود چشمه ی حیوان دارد
مگذر از دامن صحرای قناعت کانجا
مور در زیر نگین ملک سلیمان دارد
از جگر سوختگان نیست به جز لاله کسی
که چراغی به سر خاک شهیدان دارد
دل عاشق چه غم از شورش دوران دارد
کشتی نوح چه اندیشه ی طوفان دارد
دل در آن زلف ندارد غم تنهایی ما
فیض صبح وطن این شام غریبان دارد
آفتاب است و شبنم ز نظر بازانش
گلعذاری که مرا واله و حیران دارد
دامن شب مده از دست که این ابر سیاه
در ته دامن خود چشمه ی حیوان دارد
مگذر از دامن صحرای قناعت کانجا
مور در زیر نگین ملک سلیمان دارد
از جگر سوختگان نیست به جز لاله کسی
که چراغی به سر خاک شهیدان دارد
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
7:20
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه