ترانه پاپ
سزاوار جان غربت خاک نیست
که در تیرگی نور افلاک نیست
رها شو ز تن تا همه جان شویم
به خود باز گردیم و انسان شویم
به خود باز گردیم و در جان خویش
بجوییم اسرار پنهان خویش
به اشکی که می جوشد از عمق جان
بشوییم چشم از غبار زمان
دوباره به آغاز باید رسید
به سرچشمه راز باید رسید
بیا محو خورشید باور شویم
در آفاق ایمان شناور شویم
بگیریم چشم از فریب سراب
بنوشیم از چشمه آفتاب
به زخم دل عشق مرهم شویم
صدای محبت به عالم شویم
سزاوار جان غربت خاک نیست
که در تیرگی نور افلاک نیست
رها شو ز تن تا همه جان شویم
به خود باز گردیم و انسان شویم
به خود باز گردیم و در جان خویش
بجوییم اسرار پنهان خویش
به اشکی که می جوشد از عمق جان
بشوییم چشم از غبار زمان
دوباره به آغاز باید رسید
به سرچشمه راز باید رسید
بیا محو خورشید باور شویم
در آفاق ایمان شناور شویم
بگیریم چشم از فریب سراب
بنوشیم از چشمه آفتاب
به زخم دل عشق مرهم شویم
صدای محبت به عالم شویم
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
3:53
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه