تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی
تو همچو ماهی ماه درخشان
منم چو دریا با همه طوفان
اسیر مهتابم
چو مه بماند چهره ی زیبا
به جذبه آید پهنه ی دریا
من هم ز رخت بی تابم
کو آن بختی که به دامن تو رسد زمانی دستم
خواهم جانا که تو با نگهی شبی کنی سرمستم
دورازرویت منم وغم دل به گوشه ی تنهایی
ای مه بازآ که مرا نبود غمی تو چون بازآیی
به دامِ عشقت افتادم ، مبر تو ای مه از یادم
به آرزویت بنشستم، به یاد رویت دل شادم
چو به مه تابد رویت چه جذبه ها دارد
چو روی بی تابم در شکنج تنهایی
همه شب چشم عاشق بُود به راه من
که به او با دلجویی کنی نگاه من
تو همچو ماهی ماه درخشان
منم چو دریا با همه طوفان
اسیر مهتابم
چو مه بماند چهره ی زیبا
به جذبه آید پهنه ی دریا
من هم ز رخت بی تابم
کو آن بختی که به دامن تو رسد زمانی دستم
خواهم جانا که تو با نگهی شبی کنی سرمستم
دورازرویت منم وغم دل به گوشه ی تنهایی
ای مه بازآ که مرا نبود غمی تو چون بازآیی
به دامِ عشقت افتادم ، مبر تو ای مه از یادم
به آرزویت بنشستم، به یاد رویت دل شادم
چو به مه تابد رویت چه جذبه ها دارد
چو روی بی تابم در شکنج تنهایی
همه شب چشم عاشق بُود به راه من
که به او با دلجویی کنی نگاه من
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه