تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی و بی کلام همین قطعه
ابر بهاری شد و باران گرفت
جان زمین تازه شد فصل بهاران رسید
آیینه از کوه سرازیر شد ریخت به دامان دشت
چلچله شد بیقرار دوش به دوش نسیم بال زد و بازگشت
آیینه یعنی که شکوفا شدن دود شدن رفتن و دریا شدن
چلچله یعنی که به خود آمدن با نفس باد هم آوا شدن
پنجره چشمان توست وقت شکوفا شدن جان توست
پنجره را بازکن آمد بهار همنفس آوازکن آمد بهار
ابر بهاری شد و باران گرفت
جان زمین تازه شد فصل بهاران رسید
آیینه از کوه سرازیر شد ریخت به دامان دشت
چلچله شد بیقرار دوش به دوش نسیم بال زد و بازگشت
آیینه یعنی که شکوفا شدن دود شدن رفتن و دریا شدن
چلچله یعنی که به خود آمدن با نفس باد هم آوا شدن
پنجره چشمان توست وقت شکوفا شدن جان توست
پنجره را بازکن آمد بهار همنفس آوازکن آمد بهار
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه