ترانه ی پاپ
شب و مرغی زخمی ، عوضش این خانه
خنده ای دار شد و او به فکر دانه
کفتر از اوج افتاد تا به این ویرانه
عاقبت در آتش سوخت این پروانه
اینک ای دوست ببین من و این ویرانه
می زند دستانم زلف شب را شانه
این کبوتر مونده تنها توی شهر بی کسی ها
تو صداش یه عالمه غم ، ته چشماش غم دریا
ای بهار ناتمومم بی تو این خونه قفس شد
بین بودن و نبودن ، فاصله فقط نفس شد
اگه تو نیستی تو خونه اگه فصل من خزونه
باورم کن تا صدامون توی قصه ها بمونه
یه روز می شه من و تو دست همو بگیریم
بریم به آسمونا دوباره پر بگیریم
شب و مرغی زخمی ، عوضش این خانه
خنده ای دار شد و او به فکر دانه
کفتر از اوج افتاد تا به این ویرانه
عاقبت در آتش سوخت این پروانه
اینک ای دوست ببین من و این ویرانه
می زند دستانم زلف شب را شانه
این کبوتر مونده تنها توی شهر بی کسی ها
تو صداش یه عالمه غم ، ته چشماش غم دریا
ای بهار ناتمومم بی تو این خونه قفس شد
بین بودن و نبودن ، فاصله فقط نفس شد
اگه تو نیستی تو خونه اگه فصل من خزونه
باورم کن تا صدامون توی قصه ها بمونه
یه روز می شه من و تو دست همو بگیریم
بریم به آسمونا دوباره پر بگیریم
کاربر مهمان
کاربر مهمان