تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی و بی کلام همین قطعه
عشق می ماند از این خاطر رویایی من
حسن می روید از این باغ اهورایی من
از درختم گل آتش به انا الحق گوید
او کند جلوه چو در سینه سینایی من
چون در آیینه ام از مهر برافروزد رخ
می دمد صبح ز بام شب یلدایی من
بر سر بحر فروزنده و طوفانی عشق
هست لرزنده حبابی دل لرزنده من
ناله درد ز تار نفست می ریزد
زانکه با ساز جنون است هم آوایی من
عشق می ماند از این خاطر رویایی من
حسن می روید از این باغ اهورایی من
از درختم گل آتش به انا الحق گوید
او کند جلوه چو در سینه سینایی من
چون در آیینه ام از مهر برافروزد رخ
می دمد صبح ز بام شب یلدایی من
بر سر بحر فروزنده و طوفانی عشق
هست لرزنده حبابی دل لرزنده من
ناله درد ز تار نفست می ریزد
زانکه با ساز جنون است هم آوایی من
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه