تکخوانی محمدعلی قدمی
صلای عشق جانان بیبلا نیست
زمانی بیبلا بودن روا نیست
اگر صد تیر بر جان تو آید
چو تیر از شصت او آید خطا نیست
از آنجا هر چه آید راست آید
تو کژ منگر که کژ دیدن روا نیست
بلاکش، تا لقای دوست بینی
که مرد بی بلا مرد لقا نیست
دوای جان مجوی و تن فرو ده
که درد عشق را هرگز دوا نیست
میان صد بلا خوش باش با او
خود آنجا کو بود هرگز بلا نیست
تو از دریا جدایی و عجب آن
ز تو یک لحظه ای دریا جدا نیست
ز حیرت چون دل عطار امروز
درین گرداب خون یک مبتلا نیست
صلای عشق جانان بیبلا نیست
زمانی بیبلا بودن روا نیست
اگر صد تیر بر جان تو آید
چو تیر از شصت او آید خطا نیست
از آنجا هر چه آید راست آید
تو کژ منگر که کژ دیدن روا نیست
بلاکش، تا لقای دوست بینی
که مرد بی بلا مرد لقا نیست
دوای جان مجوی و تن فرو ده
که درد عشق را هرگز دوا نیست
میان صد بلا خوش باش با او
خود آنجا کو بود هرگز بلا نیست
تو از دریا جدایی و عجب آن
ز تو یک لحظه ای دریا جدا نیست
ز حیرت چون دل عطار امروز
درین گرداب خون یک مبتلا نیست
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
9:04
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه